فارسی هشتم -

... ...

فارسی هشتم.

انشا درمورد بوی خاک پس از بارش از گوگل نباشه لطفا

جواب ها

سلام مقدمه: دیشب باران قرار با پنجره داشت، روبوسی آبدار با پنجره داشت، یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد ،چکچک چکچک چکار با پنجره داشت بدنه: واقعا باران چقدر کلمه ی زیباییست. انگار تمام زیبایی های عالم و جهان تنها به باران ختم می شود و بوی خاک پس از بارش باران. خاک باران خورده بوی عشق می دهد، پس ببار باران تا در آغوشت معطر شوم و از پیکرم بوی عشق برخیزد. هیچ می دانستید که وقتی باران می بارد در هر خانه ای پشت پنجره دلی بی قرار می شود! امروز در وقت غروب، حسابی دلگیر شده است؛ انگاری می خواهد ببارد همین الان که میخواهم این انشا را بنویسم بوی نم و رطوبت باران در مشامم می پیچد. و من انگار دیوانه شده باشم نمیتوانم به چیز دیگری فکر کنم. با صدای رعد و برق به خودم می آیم و دوباره شروع به نوشتن میکنم، اشک های آسمان تا جایی که جا دارد سنگین و سنگین تر می شوند و دانه های غلطان آن درشت و پر آب بودند. پیش از این بوی خاک پس از بارش را استشمام کرده بودم، اما هرگز نمیدانستم باران می تواند تا این اندازه قوی و پرشتاب باشد. این خاک همیشه تشنه بود. حال باغچه بهتر شده بود و میتوانستم بهتر درک کنم باغچه راضی و خوش حال بود! دوست دارم چشم هایم را ببندم و سرم را روی خیسی و خنکی خاک بگذارم و در بوی رطوبت آن غرق شوم. این بازی هر روز من با باران و خاک کوچه، که تا بارش ها ادامه دارد این نیز ادامه پیدا می کند. نتیجه: بزن باران شاید تو بتوانی ناملایمت های روزگار را بشویی و پاک کنی ! اما انگار نه ! مدت هاست از تو نیز کاری ساخته نیست. تاج بدی ممنون میشم 🙂

سوالات مشابه